رونیکارونیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

رونیکا انرژی مثبت مامان و باباش

بابا عمار مامان ماطی رونیکا و کیاشا

رفتن رونیکا به اتلیه

1391/5/6 1:38
نویسنده : فاطیما
301 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی قربونت برم کار خدا رو ببین پارسال نمیدونستم که دخملکی یا که پسر نمیدونستم چه ماهی تو وجودم دارم پرورش میدم قربونت برم عروسک

.....................اخ که مامان پارسال چه حال بدی داشتم رفته بودم خونه مامان جونینا تو توی وجودم بودی و داشتی رشد میکردی امروز با اوین رفتیم ازتون عکس گرفتیم اخه شما که با هم متولد شدید من وبابا ومامان وبابای اوین هم با فاصله ١٤ روز دو هفته ازدواج کردیم  میشه یک هفته قبل از عروسی اونا ویک هفته بعد از عروسی مامان وبابا

عزیزم خیلی از تاریکی میترسیدی همش یه ریز گریخ کردی راستی خالهس مریم هم خونمون اومدخ بود امروز که بیاد موهاتو درست کنه اخه چشم نخوره ماشالا خیلی حرفه ای.....لباس عمه انیسم پوشیدی تو واوین عکس گرفتید خیلی خوشکل شده بودید خیلی عکس گرفتیم قرذاره پس فردا شنبه بریم انتخاب کنیم عکسارو

راستی دخترم عزیزم رونیکا امروز سه روزه که غذای کمکیتو شروع کردم که بهت بدم زیاد دوست نداری حریره بارامو روز سه شنبه سوم مرداد بود که بهت غذا دادم نمیونی چه حالو هوای بود همه منتظر بودن دوربین بابا جون خالخ زهرا خاله مریم خاله معصومه مامان جون دای مجید همه نگاهت میکردن ببینن که چجوری غذا میخوری باباجون که برات بسمه اله می خوند عزیزم دیگه بگم که الان گل سر سبدی ناناز خانم

ااااااااااا راستی مامان الان ببین ساعت چنده مامانم داره واست مینویسه در ضمن الان تو بغل مامان به سر میبری اما خواب  ساعتو ببین وبدون که عاشقانه من وبابا دوست داریم وخوشبختی وسعادتو ار خدا خواستاریم

ماچچچچچچچچچچچچچچ شبت بخیر شایدم روز بخونی نوشتهای مامانو پس شب وروزت بخیر

کاش میدونستم که الان چه روز چه ساعتی در چه روزی  چند سالته چه احساسی از نوشتهای من داری هر روز هر ساعت وهر حای دار امیدوارم که بهترین باشه واسط قلببغلماچبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)