مامانی با تمام وجودم دوست دارم خدا حافظ ونگهدارت باشه واسم
مامانی عزیزم قربونت برم بزنم به تخته ماشالا ماشالا هر روز دازی خوشکل تر میشی هر کس ببینتت با یک نظر عاشقت میشه بابای دیونه وار میپرستت منظورم بابا کرامت.
قربونت برم دیشب که شب ٢٣ بود خونه بابا جون بودیم ساعتای ١٠ شب بود داشتیم مییومدیم که بریم طبق عادت همیشگی دوباره همه اومدن بئرقت کنن وهی توی بغل خاله ومامان جونت وبابا جونت بری وتو هم گریه کنی طبق عادتت بابا جون گرفتت بالا سرش گفت ای خدا بچهام مثل قران پاکه پاکه واز تو خواست براش دعا کنی قربونت برم توهم دعا کن که سالهای سال بالا سرمون باشن مامان باباهات
مامانی عزیز داری سینه خیز میری این روزا ولی عقب عقب مامان نسترن میگه دای مجید هم همینطوری میرفته اولش از دو روز پیش هم روی چهار دست وپا بلند میشی ملی نمی تونی حرکت کنی وحالت لم میفتی روی زمین
عزیزم چهار روز دیگه واکسن ٦ ماهگیتو میزنی عزیزم خدا حافظت باشه در ضمن برای اولین بار دو روز پیش اهنگ بابا رو از دهن کوچولوت دراوردی
وعادت خوابت شده که روی یه بالش کپ بشی وبخوابیی ریگه چیزی نشده بر ات تو کوچولو خودم بنویسم