سوراخ کردن گوش رونیکا من
مامانی عزیزم ببخشید که همون روز نتونیتم برات بنویسم اخه ماشالا خیلی عزیت میکنی وقتی واسه نوشتن واسم نمیمونه عزیزم نینی عمو عمتد خم به دنیا اومد خیلی کوشولوه سه روز پیش با مامان جون وخاله مریم رفتیم مطب امین نزاد وگوشتو سوراه کردیم عزرم خیلی گریه نکردی اما خیلی خیلی ترسیده بوری واز ترس گریه میکردی ومیلرزیدی من ومامانیوخاله مریم هم ناراحت تو شده بودیم ومن دستو پامو گم کرده بودم که دکتر گفت تو توی سن ٥٠ یالگی سکته میکنی با این ترس وایترس میمیری
ههههههههههههه
مامانی عزیزم تازگیها چند لحظه ای وایمیسی وبا اهنگها ساد باسنتو تکون میدی راستی یادم رفت بنویسم عزیزم اهنگ رویای من ششششادمهر وابی دو خیلی دوست داری طوری که مات وماهوت نگاه میکنی اگرم صداشو از جایی بشنوی دنبال صدا میری تا پیداش منی وهمین طور اهن شهیا اونم خیلی دوست دای نین دای اسماعیلم هفته دیگه یک شنبه به دنیا میاد راستی فردا میخوایم بریم تولد پانیذ اخه بابا وعمو میخوا ١٥ که تولد پانیذ هست برن دبی به خاطر همین چند روز جلو انراختن تولدشو ایشالا تولد یک سالگی و١٠٠ سالگی خودت مامانی