رونیکارونیکا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

رونیکا انرژی مثبت مامان و باباش

بابا عمار مامان ماطی رونیکا و کیاشا

اولین شب جدای من و رونیکا

1394/4/29 1:41
نویسنده : فاطیما
181 بازدید
اشتراک گذاری

رونیکا عشق من 

امشب اولین شبیه که از مامان جدا شدی رفتی تو اتاق خودت  عروسکتو بغل کردی  و خوابیدی .

چندین بار  اومدم پیشت اما  هر بار گفتی مامان برو  تو اتاق خودت  پیش بابا ...بابا عمار تنهاست...

عمار هم هی میگه   برو ببین  داره چکار میکنه ...ازش  پرسیدم چه حالی داری  ازمون جدا شده 

ی جوریه انگار  ی  حال  عجبیه ..میگه هم خوشحالم و هم  نگرانشم...

مامانی  میدونی دارم به چی  فک میکنم به این که  من  چجوری تورو  شوهرت بدم خیلی سخته عزیززم  

امشب ی جورایی این  حسو دارم  انگار ی تکه بزرگمو ازم جدا  کردن

اما خدایش  نمیزاری بخواابم از بس مامان بهم   ور میری  و   نوازش بازو میکنی

 همش میخوای پشت زانوت ..کف پاهات..... کف دستت...پشت  گوشتو بزاری یه جای  خنک

...فک کنم مامان جونی الان  خوابت برده .... الان ساعت یکو  پنجاه دقیقه هست

 به خدا من شوخی شوخی گفتم اما تو جدی گرفتی رفتنتو  الهی قربونت برم من 

 خدااا همیشه در کنارت  ودر قلبت و بالا  سرت باشه 

 الهی امین

 بابا عمارتم همنجور  همیشه زیر سایش باشی  منم   در کنارتون

الهی امین 

الان میاممم میبوسمت   تو اتاقت الان  مطمنهستم که خوابت برده 

دورت بگردم

ماچچچ با ی عالمه  ارزوهای  زیبا واسه تو بهترینم رونیکا  نفسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)