رونیکارونیکا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

رونیکا انرژی مثبت مامان و باباش

بابا عمار مامان ماطی رونیکا و کیاشا

اولین روز مهدکودک رونیکا و جدای از من

سلام عروسک،،مامان طلا،،،الان تقریبا سه هفته ای هست که داری به مهد کودک میری،،،روز اول خیلی برام سخت گذشت،،،وقتی خونه نیستی دل و دماغ هیچ کاری ندارم،،، روز اول که با بابابا رفتی برقها هم رفت ی جورای تنهای تو خونه میترسید،،،اما گذشت،،  خدارو شکر خوبی و راه افتادی،،،  
25 مهر 1395

کلی اتفاقهایی خوب

سلام  عزیز دل مامان همین الان خوابت برد،صبح زود بیدار شدی رفتی مهد کودک اتاق بازی بعدش فیلسوفان کلی بهت خوش گذشته،ایشالا همیشه سالم و شاد باشی در کنار بابا و من،جدیدا هر چیزی تو ذهنت میاد اینجوری بیان میکنی،مامان عکس ی چیزی اومد، میگیم چی بهمون میگی چی تو ذهنت گذشته،خیلی وقتها چیزهای خنده داری میاد تو ذهنت،خیلی انرژی داری،ماشالا،هزار ماشالا،مامان تو یکی از خصوصیاتی که دیگه همیشه باهات میمونه خوش قلبی و مهربونیت،چند روز پیش با هم ی کارتون دیدم ی دایناسور بود که با خانواده زندگی میکرد طی ی حادثه از خانواده دور شد و اتفاقهایی زیادی واسش افتاد، با لحظه لحظه  فیلمها اشک مدیریتی،ی موضوع دیگم که خیلی جالب بود و توی خاطرم میمونه عمو ج...
23 تير 1395