رونیکارونیکا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

رونیکا انرژی مثبت مامان و باباش

بابا عمار مامان ماطی رونیکا و کیاشا

ی کوچولو دلم گرفته امشب

1395/2/26 1:17
نویسنده : فاطیما
140 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم مامانی

امشب دلم. گرفته، میدونی چیه،زمان خیلی سریع میگذره به سرعت. بااااد،امشب مامان نسترن بودیم،نمیدونم چرااا ترس از دست دادنشان امشب تمام وجودم گرفته،ی جورای  دلم خیلی غم داره،مامان دوست داره ی نینی دیگه بیاره اما به تازگی متوجه شدم که باید واسه تیروییدمه دارو بخورم یکم باید صب کنم،به خدای که تورو بهم داد ایمان دارم،همش دارم با خودم زمزمه میکنم اونایی که رفتن اونایی که دیگه نیستن اونایی که هستن و اونایی که میزان و ما نیستیم،نمیدونم چرا امشب اینجوری فکر دور سرمه،خدا بخیر بگذرون  امین،

خوب. مامانی خیلی سر سخت و لجباز شدی  کنترل کردن خیلی سخت شده، اهان جدیدا میزارمش مهد کودک ساعتی و خودم میرم باشگاه تو فکر کم کردن وزنم آگه خدا بخواد،ی مرغ مینا خریدیم واست آزبست اذیتش کردی.  مرد و من بودم اولین نفری که اینو دید به بابا گفتم رونیکا بفهمم ناراحت میشه، بابا قربونت سریع بیچاره حاظر شد رفت واست یکی خرید اما دومین خیلی بزرگ و شیطونی خدا بخیر بگذرون البته بیچاررو،صبح که بیدار شدی سریع فهمیدی گفتی من مینا خودمو میخوام این نیست منم عزیزم مجبور شدم بهت دروغ بگم. وبگم بزرگ شده ی شبه شکر خدا دوروزی هست داریم. حالش خوبه،واز شیرین کاریها اینکه تا بیستو می‌میری بعد با اعتماد بنفش بالا میگی بیست یازده،بیست دوازده تا بیستو چهره پونزده هاهاها، عزیز دلم،خدارو بخاطر همه لطفش به من شکر. وجود بابات که ی نعمت و ی عشق بزرگه،تو، و زندگی ارومم،و مامان بابا من و بابا عمار همه و همه شکر، عاشقتم عروسکم.الان ساعت یک شانزده دقیقه شبه 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)